گام دوم انقلاب حسینی، با شهادت سیدالشهداء و اسارت خانواده ایشان آغاز گردید. عصر روز عاشورا، وقتی خیمه های اهل حرم غارت شد، رسالت بازماندگان جریان عاشورایی آغاز گردید. امام سجاد(علیه السلام) و زینب کبری(علیها سلام)، دو فرمانده جنگ نرمی بودند که میدان آن پس از نبرد سخت کربلا، پدیدار گشته و بار مسئولیت ایشان را در دو حوزه نمایان ساخت: نخست استقامت درونی و حفظ روحیه خود و اطرافیان در برابر دشمنی که عرصه را برای تحقیر خاندان رسول خدا مهیا دیده و می خواست هرگونه جایگاه اجتماعی و ارزشی را از اهل بیت نبوی بزداید و دوم آگاهی­ بخشی در جنگ روایت ها در برابر دشمنی که راه تکفیر را باز دیده و قصد دارد حسینیان را به مردم، خارجی و بی دین معرفی کند و این گونه وانمود نماید که خروج در برابر حاکم – ولو حاکم ظالم – همسان با کفر است.
 

تدبیر زینبی در مبارزات عاشورایی

زینب کبری(علیها سلام) که به تصریح امام سجاد (علیه السلام)، «عالمه غیر معلّمه»[1] عصر خود بود، با علم به وضعیت موجود و با علم به نیاز جامعه، نقش انقلابی و رسانه ای خود را در هر دو بخش به بهترین وجه ایفا نموده و اجازه نداد تا دشمن به اهداف سیاسی و اجتماعی خود دست یابد. این در حالی بود که آن حضرت پیش از شهادت امام حسین(علیه السلام)، در مدیریت بانوان کاروان و نیز یاری برادر در لحظات دشوار، نقش بی نظیر خود را اثبات نموده بود. بیانات عاطفی ایشان تا حدی اثرگذار بود که لشکر دشمن را به قساوت و پلیدی رفتار خویش آگاه ساخته و اشک عمر سعد را نیز در برابر رفتاری که سپاهیانش انجام می دهند جاری می­ساخت.[2] گریه دشمن هرچند ارزشی نداشت اما اثباتگر این نکته بود که خود آن ها نیز به عمق ظلم و جنایتی که در حال وقوع است، پی برده بودند؛ هرچند طمع ها و ترس ها مانع اثرگذاری این اشک ها در رفتار آنان بود.
 


اهداف حضرت زینب(علیها سلام)  در پسا عاشورا

حضرت زینب(علیها سلام)  رسالت خود پس از قیام عاشورا را در پنج هدف ذیل دنبال نمود:
 
1 . اعلام رسمی نسبت شهدا و اسرا با رسول خدا(صلی الله علیه و آله)
حضرت زینب(علیها سلام)  در مقاطع مختلف مسیر اسارت، بر خویشاوندی شهدا و اسرا با رسول خدا(صلی الله علیه و آله) تصریح می نماید تا ذهنیت عمومی از غفلت موجودی که محصول نظام رسانه اموی است، آزاد گردد. روشنگری درباره اتصال ایشان به خانه وحی به صورت متناوب و مکرر، دقیقاً از همان لحظات نخست شهادت امام حسین(علیه السلام) در کربلا آغاز گردید. ابن اثیر می نویسد: لشکر عمر سعد اسرای کربلا را از کنار کشتگان حسین و یارانش عبور دادند، زنان شیون کردند و سیلی به صورت زدند؛ خواهرش زینب(علیها سلام)  فریاد زد: یا محمداه سلام فرشتگان بر تو باد! این حسین است که با بدن پاره پاره عریان و خون آلود بر زمین افتاده است. دخترانت اسیرند و فرزندانت کشته شده­اند و باد بر آن ها می وزد.[3]
 
نیز به گواهی تاریخ  وقتی عبیدالله در قصر خود امام را دروغگو نامید، زینب کبری(علیها سلام) سکوت را شکسته و فرمود: «سپاس خدایی را که ما را به وسیله پیامبرش گرامی داشته و از پلیدی پاک کرده است. همانا فاسق رسوا می شود و فاجر تکذیب می گردد و او کسی غیر از ما است».[4] ایشان هم چنین در دمشق و در مجلس یزید، برادر شهید را مخاطب قرار داد و فرمود: «یا حسین! یا حبیب مصطفی! ای فرزند فاطمه زهرا!..».[5]
 
بایستی توجه داشت که زینب کبری(علیها سلام) ، بیش از آنکه این مسئله را نسبت به دستگاه حاکمه ابراز نماید، نسبت به ذهنیت عمومی ابراز نمود تا مردم به روشنی بدانند آنان که شهید شدند و آنان که اسیر شدند، چه جایگاهی داشته و دارند. حضرت زینب(علیها سلام)  در شهر کوفه با مشاهده انبوه جمعیت در کوچه و بازار کوفه، خطبه ای بی­نظیر ایراد فرمود که شبیر بن خزیم می­گوید: در آن روز دختر علی(علیه السلام) را چنان دیدم که هیچ زنی به سخنوری او نبود؛ گویی که از زبان پدرش علی سخن می گفت. او به مردم اشاره کرد که ساکت باشند. آنگاه فرمود: الحمدلله. درود بر جدّم محمد (صلی الله علیه و آله) و خاندان پاک و برگزیده او. ای مردم کوفه ... مگر می­شود خون پسر خاتم پیامبران و معدن رسالت و سرور جوانان اهل بهشت را شست؟ شما کسی را کشتید که پناهگاه نیاکان و دادرس پیش ­آمدهای ناگوار و جایگاه نور و محبت شما و پیشوای سنت شما بود ... . [6]
 
این موضوع نه تنها در گفتار بلکه در رفتار آن بانو مشهود بود. مشهور است که حضرت زینب(علیها سلام)  یا ام کلثوم(علیها سلام)  در کوفه، اسیران را از گرفتن صدقه منع می فرمود تا به مردم بفهماند که این اسرا، افرادی عادی نبوده، بلکه خاندان رسول خدا(صلی الله علیه و آله) هستند.[7]
 

 
2 . آگاهی­ بخشی نسبت به عمق جنایت یزیدیان در کربلا
هرچند راویان زیادی از دوست و دشمن در واقعه عاشورا حضور داشتند و آن را نگاشته یا نقل کردند؛ اما زینب کبری، خود یکی از برجسته­ترین راویان ظلم فجیع امویان به اهل بیت رسول خدا(صلوات الله علیهم) بود. منتها او با درایت تمام، نه فقط حکومت بلکه مردم را هم در این جنایت حکومتی، مسئول دانسته و در هدف هدایت­بخش خویش، آنان را نیز شریک جرم طاغوتیان معرفی می نماید؛ زیرا در صورتی که آنان امام و نماینده امام را تنها نمی‌گذاشتند و یا لااقل با یزید و عبیدالله همکاری نمی کردند، حکومت توان بر چنین جنایتی نداشت؛ به همین جهت است که ایشان در خطبه خویش خطاب به مردم کوفه فرمود: ای مردم کوفه وای بر شما! آیا می دانید چه دلی از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) خراشیدید و چه جگری از او شکافتید و چه کسانی را از پرده عصمت بیرون آوردید؟ آیا می دانید چه خونی از پیامبر(صلی الله علیه و آله)  بر زمین ریختید و چه حرمتی از او هتک کردید؟[8]
 
3 . آگاهی بخشی نسبت به جایگاه بنی امیه
می­دانیم بنی امیه نسبت به اهل بیت(علیهم السلام) کینه­ عمیقی داشتند. آنان شکست هایی که کفار اموی، قبل از اسلام ­آوردن از پیامبر(صلی الله علیه و آله)  و مسلمانان خوردند را به صورت عقده ای در دل نگه داشته و حادثه عاشورا را جبران آن شکست ها قلمداد می کردند. یزید پس از واقعه عاشورا با تمثل به برخی اشعار عرب می­گفت: «ای کاش پدرانم که در بدر کشته شدند ، ناله کشتگان از دم شمشیر خزرج را می شنیدند، آنان شادی می کردند و دیگران را در شادی شان شریک می کردند و می گفتند: ای یزید دست مریزاد!! ما سروران و بزرگانشان را کشتیم و این با کشتگان بدر برابر شد![9]
 
در این وضعیت زینب کبری(علیها سلام) در رسالت غفلت زدای خود تلاش فرمود تا فرومایگی امویان را به رخ ایشان کشانده و مردم را نسبت به عدم شایستگی آنان به حکومت، آگاه سازد. مشهورترین بیان ایشان در این زمینه مربوط به مجلس یزید است که در قالب سرزنش یزید فرمود: ای پسر آزادشدگان (طلقاء) آیا عادلانه است که زن و فرزند و کنیزان خود را در پرده نگه داری و با دختران رسول خدا(صلی الله علیه و آله)  چنین کنی؟[10] این بیان چندسویه حضرت زینب(علیها سلام)، هم اشاره به پستی جایگاه بنی امیه به عنوان آزادشدگان رسول خدا(صلی الله علیه و آله)  در روز فتح مکه و بی ارزش بودن اسلام آنان است، هم به نسبت اسرا با رسول خدا(صلی الله علیه و آله) اشاره دارد و هم رفتار ظالمانه حکومت را یادآوری می­کند.
 
4 . محافظت از جان امام سجاد (علیه السلام)
می­دانیم تقدیر الهی بر این رقم خورد تا امام چهارم شیعیان در کربلا بیمار باشد و بدین وسیله، جان جانشین سیدالشهدا(علیه السلام) و پدر هشت امام، محفوظ باشد؛ اما این بدان معنا نبود که پس از حادثه عاشورا هیچ خطری جان ایشان را تهدید نمی کرد. خباثت دشمن اموی در مقاطع گوناگون تهدیدی جدی نسبت به حیات آن امام محسوب می گردید و زینب کبری(علیها سلام) نهایت تلاش خود را در صیانت از امام خویش، به کار بست. هم چنان که شمر بن ذی الجوشن در مقطعی در صدد بر آمد تا ایشان را بکشد؛ اما زینب کبری(علیها سلام) به او فرمود: به خدا سوگند باید اول مرا به قتل برسانی و سپس او را![11] ایشان با این گونه بیان، دشمن را به شرم واداشت تا متعرض جان امام نگردند؛ در کوفه نیز همین رفتار با شدت بیشتری تکرار شد و آن بانوی فداکار، خود را روی برادرزاده انداخت و فرمود: باید اول مرا بکشید و سپس او را... .[12] بدین روش زینب کبری(علیها سلام) هرگاه خطری جان زین العابدین(علیه السلام) را تهدید می کرد، خود را پیش­مرگ ایشان ساخته و از ایشان محافظت نمود.
 

 
5 . فرهنگ سازی عزاداری سیدالشهداء (علیه السلام)
ماندگارترین نقش رسالت زینب کبری(علیه السلام) در نهضت حسینی، برقراری سنّت عزاداری بر سیدالشهداء(علیه السلام) است. نخستین نوحه گر و روضه خوان امام حسین(علیه السلام) که از آغازین لحظات شهادت امام، عزاداری را آغاز فرمود، زینب کبری(علیها سلام) است. ایشان برای این سنّت، هیچ محدودیت مکانی تعریف نفرمود و از کارزار جنگ گرفته تا بازار کوفه و قصر طاغوتیان، همه را مفحل اشک بر مصائب امام غریب قرار داد تا هم از حیث محتوایی، اهداف پیشین را محقق سازد و هم این موضوع را به یک فرهنگ عمومی در میان محبان اهل بیت(علیهم السلام) تبدیل نماید. این چنین بانوی بزرگ شده خانه علی (علیه السلام) سوگند خویش را عملی ساخت و به یزید و یزیدیان اجازه نداد تا یاد و نام اهل بیت(علیهم السلام) را محو کنند. پیام­آور واقعه عاشورا به تمام شیعیان در تمام ادوار تاریخی آموخت که برگزاری عزای حسینی، محدود به محافل و مجالس مذهبی نبوده و هرجا که جمعیتی باشد، عزای بر سید شهیدان قابل اجرا است.
 
 

پی‌نوشت:
[1] . دانایی که آموزگار نداشته؛ الاحتجاج طبرسی ج 2 ص 305.
[2] . با کاروان حسینی از مدینه تا مدینه، ج 4 ص 380.
[3] . الکامل فی التاریخ ج 3 ص 296.
[4] . با کاروان حسینی از مدینه تا مدینه، ج 5 ص 15.
[5] . اللهوف ص 213.
[6] . اللهوف ص 192.
[7] . با کاروان حسینی از مدینه تا مدینه ج 5 ص 84.
[8] . امالی مفید ص 321.
[9] . مقتل الحسین مقرم ص 357
[10] . اللهوف ص 216.
[11] . اخبار الدول ص 108.
[12] . الارشاد ج 2، ص 116.